Luck

پارت: ۰۰۲


+من میرم حاضر شم.
رفتم تو اتاقم و از کمدم یه تی شرت شلوار قهوه ای بیرون آوردم و پوشیدم موهامو با کش بستم و رفتم پایین دم در کفشم رو از تو جا کفشی آوردم بیرون و از خونه زدم بیرون.
یه تاکسی گرفتم آدرس فرودگاه رو دادم.
وقتی رسیدم رفتم داخل فرودگاه و منتظر مینهو و سارانگ بودم. بعد چند دقیقه حس کردم یکی داره صدام میزنه.
"یورا(خنده)
+سارانگ(خنده)
دویدیم سمت هم و بهم رسیدیم و همو بغل کردیم.
+مینهو کجاست؟
"رفته چمدونا رو بگیره گفت بیرون فرودگاه منتظرم باشید.
+پس بریم بیرون منتظرش وایسیم؟
"آره بریم
+دلم خیلی برات تنگ شده بود
"منم همینطور چقدر زود سه سال گذاست موقعی که دیده بودمت ۱۴ سالت بود
+آره وای ۱۴ سالگی مینهو رو یادته؟ چقدر کیوت بود؟ کنجکاوم ببینم چقدر فرق کرده.
"لعنتی یک جذابی شده!
+واقعا؟
"آره والا همه فکر میکنن ۲۰ ،۳۰ سالشه اینقد قیافه‌ش فرق کرده
+فضولیم بیشتر شد! فکر اینکه این همه وقت از کره دور بودم خیلی ناراحتم میکنه
"خب چرا برنمیگردی؟ همین الانشم با اینکه آمریکایی‌ای همه فک میکنن از کره اومدی چهره‌ات خیلی شبیه کره‌ای هاس.
+میخوام برگردم ولی مامان بابام نمیزارن جدیداً یه روش جدید رومخ رفتن یادت گرفتم دارم اجرا میکنم که بیشتر عصبانی‌شون کرده
"انتقامت چیشد؟
+هنوز درگیر کاراشم
"نمیخوای بیخیال شی؟
+عمرا
&سلام خانما
+مینهو(خنده)
&چطوری دختر آمریکایی
+دلم برات تنگ شده بود
&منم همینطور
همو بغل کردیم. دلم براش خیلی تنگ شده بود.
&چطوری جنگجوی آمریکایی؟
+خوبم، وایییییی چقد تغییر کردی....اصن معلوم نیست ۱۹ سالته
&مثل همیشه جذابم نه؟
+بله بله درسته
&بهش گفتی؟(رو به سارانگ)
"نه هنوز
+چیو؟
"وایسادم با هم بگیم
+چیو بگید؟
&ما....
"&قرار میزاریم
+وایییییی خدا تبریک میگم، اوخی مبارکههههه
"مرسی....توچی؟
+من چی؟
&خبری نیست؟
+از چی؟
"نمیگیریا....قراری، چیزی؟
+نه بابا عمرا
دیدگاه ها (۲)

Luck

Luck

Luck

Luck

.                              ꕮ 𝐿𝐸𝐸 𝑆𝐴𝑁...

رمان بغلی من پارت ۸۵ارسلان: داشتم با تلفن صحبت می‌کردم که در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط